رستم هر شب به دنبال سهراب یک نفر را پویش میکند اگر اسفندیار را پویش کند اسفندیار از رستم بودن او اگاه میشود.
سهراب، سرگردان و بیتاب، هر شب به آرزوی یافتن رستم، کسی را پویش میکند. تا هنگامی که رستم را نیافته، نوشدارو به دستش نمیرسد.
سیاوش از آتش باکی ندارد، پس از انگ سودابه، دل به آتش میزند و با سربلندی انگ بیاثر میشود. و سودابه به تنهایی از شهر بیرون میرود.
کاوه آهن تفته را خمیر میکند و سپری برای پهلوانان میسازد تا آنان را یکبار در شب از یورش دیوان در امان دارد.
آرش جان خویش فدای ملت میکند. هر لحظه بخواهد جانش را در زره کمانش میگذارد و تیری روانه دیوان میکند به امید انکه تیر بر دل دیو نشیند و او را از بازی خارج کند.
کیکاووس هر شب به یک نفر نوش دارو میدهد.فرد در صورت حمله دیوان نجات داده می شود. سهراب نجات داده نمی شود مگر اینکه به رستم پیوند داده شود. او می تواند دو شب نوش دارو را برای خود نگه دارد.
سیمرغ ۳ پر به زال داده است زال هر شب میتواند یک پر به یک نفر بدهد شخصی که پر را میگیرد می تواند دیو یا پهلوان بودن یک نفر را پویش کند.
ضحاک از زمره دیوان است هر شب به یک نفر سوقصد میکند و مغزش را خوراک مارهایش می کند و پس از آن شب شخص خواهد مرد
اسفندیار هر شب پی سهراب میگردد اگر سهراب را بیابد از این به بعد رستم و سهراب دیگر همدیگر رو پیدا نخواهند کرد. اسفندیار به رستم و سهراب اولویت دارد او رویین تن است پس از مرگ ضحاک یکه تاز میدان میشود هر شب به سراغ پهلوانی میرد و او را از پای در می اورد فقط رستم است که حریف او می شود
سودابه می تواند یک روز به یک نفر انگ بزند. جز سیاوش، همه در آتش این ننگ میسوزند. بلافاصله پس از انگ سودابه وی همراه پهلوان از بازی خارج میشوند و تاریکی شب همه را فرا میگیرد. پس از مرگ دیوان جام زهری به دست میگیرد و هر شب به یک پهلوان سوقصد میکن.